http://broujerdi.org/content/view/27/1
آلبرت اينشتين در رسالهي پاياني عمر خود با عنوان : دي اركلرونگ"، يعني : بيانيه" ، كه در سال 1954 ( =1333ش ) آن را در آمريكا و به آلماني نوشته است اسلام را بر تمامي اديان جهان ترجيح ميدهد و آن را كاملترين و معقولترين دين ميداند. اين رساله در حقيقت همان نامه نگاري محرمانهي اينشتين با آيتالله العظمي بروجردي (فوت 1340 ش = 1961 م) است كه توسط مترجمين برگزيدهي شاه ايران و به صورت محرمانه صورت پذيرفته است.
اينشتين در اين رساله "نظريه نسبيت" خو درا با آياتي از قرآن كريم و احاديثي از نهجالبلاغه و بيش از همه بحارالانوار علامهي مجلسي (كه از عربي به انگليسي و ... توسط حميدرضا پهلوي (فوت 1371 ش) و ... ترجمه و تحت نظر آيت الله بروجردي شرح ميشده تطبيق داده و نوشته كه هيچ جا در هيچ مذهبي چنين احاديث پر مغزي يافت نميشود و تنها اين مذهب شيعه است كه احاديث پيشوايان آن نظريه پيچيده "نسبيت" را ارائه داده ولي اكثر دانشمندان نفهميدهاند. از آن جمله حديثي است كه علامه مجلسي در مورد معراج جسماني رسول اكرم (ص) نقل ميكند كه : هنگام برخاستن از زمين دامن يا پاي مبارك پيامبر به ظرف آبي ميخورد و آن ظرف واژگون ميشود. اما بعد از اين كه پيامبر اكرم (ص) از معراج جسماني باز ميگردند مشاهده ميكنند كه پس از گذشت اين همه زمان هنوز آب آن ظرف در حال ريختن روي زمين است ... اينشتين اين حديث را از گرانبهاترين بيانات علمي پيشوايان شيعه در زمينهي "انبساط و نسبيت زمان" دانسته و شرح فيزيكي مفصلي بر آن مينويسد....
همچنين اينشتين در اين رساله "معاد جمساني" را از راه فيزيكي اثبات ميكند (علاوه بر قانون سوم نيوتون = عمل و عكس العمل .) او فرمول رياضي "معاد جسماني " را عكس فرمول معروف "نسبيت ماده و انرژي" ميداند: E=M.C2>>M=E:C2 يعني اگر حتي بدن ما تبديل به انرژي شده باشد دوباره عينا" به ماده تبديل شده و زنده خواهد شد.
اينيشتين در اين كتاب همواره از آيت الله بروجردي با احترام و بارها به لفظ "بروجردي بزرگ" ياد كرده و از شادروان پروفسور حسابي نيز بارها با لفظ "حسابي عزيز"...
000/000/3 دلار بهاي خريد اين رساله توسط پروفسور ابراهيم مهدوي (مقيم لندن) با كمك برخي از اعضاء شركتهاي اتومبيل بنز و فورد و .. از يك عتيقه دار يهودي بوده و دستخط اينشتين در تمامي صفحات اين كتابچه توسط خط شناسي رايانهاي چك شده و تأييد گشته كه او اين رساله را به دست خود نوشته است. هم اكنون اين كتاب ارزشمند در حال ترجمه از آلماني به پارسي – توسط دكتر عيسي مهدوي (برادر دكتر ابراهيم مهدوي) و توأم با تحقيق و ارائه منابع مذكور در متن (توسط اينجانب) مي باشد و بسياري از متن آن ترجمه و تحقيق فني شده است . اصل نسخه اين رساله اكنون جهت مسائل امنيتي به صندوق امانات سري لندن – بخش امانات پروفسور ابراهيم مهدوي – سپرده شده و نگهداري ميشود. توضيحات بيشتر و شماره ثبت آن را براي اطلاع خوانندگان در آغاز برگزيده اين كتابچه ارائه خواهيم داد.
گزدهاي از آخرين رساله اينشتين: (DIE ERKLA"RUNG دي اركلرونگ = بيانيه) ترجمه: دكتر عيسي مهدوي، تحقيق و پيشگفتار و پاورقي: اسكندر جهانگيري
پيشگفتار
در اوائل سال 1382 شمسي (=2003م) پروفسور ابراهيم مهدوي ( تولد 1310 ش ) – مقيم لندن پس از سفري به آمريكا و آلمان و فرانسه و ديدار با برخي سرمايه داران شركت اتومبيل سازي "فورد" در آمريكا و "بنز" در آلمان و "كنكورد" در فرانسه و جلب رضايت برخي از اعضاء آنها جهت كمك مالي براي خريداري اين رساله گرانقيمت بالاخره موفق شدند قرار داد خريد آن را از يك عتيقه دار يهودي را به امضاء برسانند. بهاي اين رساله كه تماماً به خط خود انيشتين ميباشد سه ميليون دلار تمام شد كه به اين ترتيب سرشكن شده پرداخت گرديد:
1/000/000 $ BENZ به افتخار اين كه اينشتين آلماني بود.
1/000/000 $ FORD به افتخار اين كه در آمريكا ميزيست و نيز به افتخار جان . اف. كندي . رئيس جمهور آمريكا ( مقتول 1963 م ) كه در اين رساله بارها اينشتين از وي نام برده و او را رئيس جمهور آينده آمريكا دانسته است حال آن كه در 1954 م ( سال نگارش اين اثر ) هنوز 7 سال به زمان انتخاب وي مانده بود! و اين از پيشگوييهاي اينشتين به شمار ميرود. نيز شايد سرنخهايي از معماي حيرتانگيز ترور زنجيرهاي خاندان كندي در اين رساله موجود باشد كه بتوانيم دريابيم چرا كندي كشته شد؟ راز اين معما كجاست؟ چرا خانواده او نيز قرباني شدند؟ و چرا ... ؟
500/000 $ : CONCORDE به افتخار جناب لاوازيه – مقتول 1794 م در انقلاب / يا شورش / فرانسه – و نيز قانون بقاي ماده او كه در اين رساله بارها ياد شده است.
500/000 $: TITANICبه ياد بود كشته شدگان حادثه اندوهبار كشتي "تايتانيك" انگليسي و نيز الكساندر فلمينگ انگليسي (فوت 1955م) – كاشف پنيسيلين و از ياري كنندگان اينشتين در نگارش اين رساله – بخشهايي كه مربوط به اسرار علم پزشكي و زيست شناسي و داروشناسي آن ميشود.
شخصيتهاي اصلي اين رساله : آلبرت اينشتين (فوت مشكوك 1955 م) / الكساندر فلمينگ (فوت 1955م) آيتالله العظمي سيد حسين بروجردي (فوت 1961ميلادي) / نيلز بور (بوهر) شيميدان و فيزيكدان دانماركي كه او نيز با اينشتين در نگارش اين اثر همكاري ميكرد (فوت 1962م) / جان . اف . كندي ( مقتول 1963م) / عليرضا پهلوي ( مترجم و رابط ) (كشته شده بر اثر سقوط هواپيما توسط عناصر سازمان «كا. گ. ب» شوروي در 1954م (= 1333 ش – سال نگارش اين رساله) / حميدرضا پهلوي (مترجم و رابط فوت 1371 ش = 1992م ) كه نيلز بور او را به اينشتين معرفي كرده و در آن زمان 22 ساله بود.
سؤالي كه اينجا مطرح ميشود اين است كه چرا سه تاريخ مرگ ( 1954 – 1955 و باز 1955م ) و نيز سه تاريخ مرگ (1961 – 1962 – 1963 م ) دقيقاً پشت سر هم واقع شده؟ و چرا نويسنده (اينشتين) با همكار اصلي او در اين نگارش (الكساندر فلمينگ) هر دو در يك سال (1955 م ) مردهاند ؟ و چرا يكي از مترجمين و رابطها ( ع ... پ ... ) در همان سال نگارش راسله بر اثر سقوط هواپيما جان داده است؟ و باز چرا همين چند سال قبل دو فرزند مترجم و رابط ديگر (ح ... پ ... ) به نامهاي بهزاد و نازك در سن جواني به طرز مشكوكي در خارج از ايران مسموم شده و مردهاند؟
و بالاخره چرا بايد اين رساله از چنين شخصيتي (اينشتين) حدود نيم قرن (!!) مخفي بماند و چرا "صندوق امانات سري انگليس" به بهانه پرهيز از ايجاد "يك رولوشن (= انقلاب خطرناك مذهبي" اجازه تكثير اين اثر علمي – مذهبي را تحت هيچ شرايطي به ما نميدهد؟
سرآغاز متن كتاب، اولين عبارت كتابچه اينشتين / خطاب به آيت الله بروجردي اين عبارت آلماني است : Herzliche Gru``&e von Einstein هرتسليش گروشس فن آينشتاين = با صميمانهترين سلامها از اينشتين محضر شريف پيشواي جهان اسلام جناب سيد حسين بروجردي. پس از 40 مكاتبه كه با جنابعالي بعمل آوردم اكنون دين مبين اسلام و آئين تشيع 12 امامي (*1) را پذيرفته ام / كه اگر همه دنيا بخواهند من را از اين اعتقاد پاكيزه پشيمان سازند هرگز نخواهند توانست حتي من را اندكي دچار ترديد سازند! اكنون كه مرض پيري مرا از كار انداخته و سست كرده است ماه مرتس ( مارس) (*2) از سال 1954 ( *3*) است كه من مقيم آمريكا و دور از وطن هستم.
به ياد داريد كه آشنايي من با شما از ماه آگوست (اوت) (*4*) سال 1946 يعني حدود 8 سال قبل بود ( *5) . خوب به ياد دارم كه وقتي در 6 آوگوست 1945 آن مرد ناپاك پليد (*6*) اكتشاف فيزيكي من را – كه كشف نيروي نهفته در اتم بود – همچون صاعقهاي آتشبار و خانمانسوز بر سر مردم بي دفاع هيروشيما فرو ريخت من از شدت غم و اندوه مشرف به مرگ شدم و در صدد برآمدم كه موافقتنامهاي بين المللي به امضاء و تصويب جهاني برسانم.
گر چه در اين راه براي من توفيقي حاصل نشد ولي ثمره آن آشنايي با شما مرد بزرگ بود كه هم تا حدي من را از آن اندوه عظيم خلاص نمود و هم بالاخره سبب مسلمان شدن پنهاني من شد. و چون اين آخرين يادداشت من در جمعبندي اين چهل نامه است / براي خوانندگان گرامي ( بعدي ) نيز مينويسم همانگونه كه آقاي بروجردي – مقيم شهر قم / در ايران – ميدانند : من در آوگوست 1939 (*7) طي نامهاي به روزولت – رئيس جمهور وقت آمريكا – او را از پيشرفت آلمان نازي – كه در ابتداي جنگ جهاني دوم بود – در مسئله شكافتن اتم و آزاد كردن و مهار انرژي عظيم آن جهت كشتار و نابود كردن آني برخي شهرها مطلع ساختم و اكيداً به او (روزولت ) گفتم كه براي بازداشتن آلمان نازي از اين نقشه جنايت اميز ... بايد ابرقدرتي چون آمريكا – كه به نظر من عاقلترين و ... خونسردترين ابرقدرتهاي دنياي فعلي است – سريعاً گروهي را مأمور بررسي و تحقيق علمي – در شكافتن هسته اتم – بنمايد و به سرعت بايد بمب اتم را بسازد چون دير يا زود اين سگ از زنجير در رفته – يعني آدولف هيتلر نژآدپرست خوانخوار – آن (بمب اتم) را ساخته و چون ببيند از راه جنگ متعارف حريف تمامي دنيا نميشود – حتماً متوسل به آن شده و لااقل چندين شهر بزرگ را هدف بمب اتمي خود قرار ميدهد. اما وقتي آمريكا ... آن را از قبل ساخته و اعلان نموده باشد يدگر امثال هيتلر ديوانه نميتوانند دنيا را به آتش بكشند! پس جناب پاپ پيوس دوازدهم نيز – كه آغاز دوره پاپي وي برا مسيحيان كاتوليك جهان / از همان سال 1939 بود – فتوا به اين امر صادر كرد و فقط اكيداً قيد نمود كه : هرگز نبايد از اين سلاح اتمي براي جنگ – حتي با خود نازيهاي آلمان – استفاده شود سپس من نامهاي به محضر شريف پيشواي اسلامي آن زمان سيد ابوالحسن (ابوالحسن اصفهاني – كه مقيم نجف بودند – نوشتم / ايشان نيز در جواب گفتند كه : از باب ناچاري لازم است كه بمب اتم ساخته شود تا آلمانيها بهراسند و دست به حمله اتمي به هيچ كشوري نزنند . ولي استعمال اين سلاح مرگبار در قانون اسلام بطور كلي ممنوع است و هرگز نبايد از آن – به نحو ابتدايي – استفاده شود حتي عليه خود آلمان نازي باز تأكيد ميكنم . تا آنجا كه امكان دارد نبايد سلاح اتمي بكار گرفته شود و بايد با اسلحه متعارف با آلمان نازي مقابله كرد"
آري ! جهان در آن روزها وضعي اضطراري پيدا كرده بود . به حكم چنين بزرگمرداني (از اديان و مذاهب مختلف) من (اينشتين) ناچار بودم كه روولت را در جريان ساخت بمب اتم قرار دهم و اين اقدام مانع عملكرد آلمان نازي شد و با اين عمل من جان بسياري از مردم دنيا نجات داده شد / اما افسوس كه اين فرمول به دست آن مرد ديوانه ديگر (*6 افتاد و توصيههاي من و روزولت را از ياد برده / دچار وسوسه شيطاني شد و در حال مستي دستور داد كه خلبان احمق و جنايتكار او در 6 اوگوست 1945 كه دنيا تازه داشت طعم تلخ جنگ دوم را از ياد برده و صلح جهاني در حال استقرار بود – اين بمب خطرزا را در هيروشيما فرو افكند !! بمبي كه بقدر يك توپ بيشتر اندازه نداشت و به زمين نرسيده در آسمان شهر منفجر و شهري را مبدل به خاكستر كرد !! احساس ميكنم كه هر گاه به ياد اين حادثه ميافتم چند ماه و يا چندين سال از عمرم كاسته ميشود و پيرتر ميشوم!! و من همان طور كه در جنگ اول جهاني بين سالهاي 1914 – 1918 در صدد ارائه طرح صلح جهاني بودم و موفق نشدم / در اين 6 سال سياه جنگ دوم 1939 – 1918 نيز دائماً در تكاپو بودم كه بنحوي بتوانم طرح صلح جهاني را ارائه بدهم / باز هم نتيجه نگرفتم!! گويا شكافتن هسته اتم بسيار آسانتر بود از شكافتن قلب سخت و سياه انسان!! براستي كه اين موجود دوپا (!) سرسختترين موجودات جهان است !! ... و در مقياسهاي كوچكتر نيز همواره ناكام بودهام / هنگامي كه ورزش هاي رزمي از جمله كاراته / جودو/ و كنگ فو و مانند اين چيزها {...} از شرق وحشي بيتمدن و خرچنگ خوار – يعني چين و ژاپن و كره – به وسيله اروپا و آمريكا آمد / من از جمله مخالفان اين گونه ورزشها بودم و تأكيد ميكردم كه چنين آداب و رسول وحشيانهاي خشونت را در جامعه رواج ميدهد ... ولي همه مانند ديوار گچي (!) به من نگاه كردند و هيچ نگفتند و چنان كه خود حضرتعالي (= آقاي بروجردي براي من در جواب نامه ((ايكس – 25)) مرقوم فرمودهايد // در اسلام ... حتي كندن يك مو يا ايجاد يك خراش سطحي و يا حتي اندك ناراحت ساختن يك انسان – غير مجاز و ممنوع است !!// . آري ! سياست فقط فكر لحظههاي هيجانآور را در سر ميآورد / حال آن كه اين عملكردهاي سياسي همچون قوانين معادلات رياضي نتايج و عواقبي جبران ناپذير و غير قابل دفع را در پي ميآورد!! و اكنون اي جناب ... بروجردي، اي پيشواي خردمند و اي پدر مهربان بسيار از شما سپاسگزارم كه در 1952 در پي مرگ (وايتسمن) – رئيس جمهور وقت اسرائيل هنگامي كه من از شما تقاضاي مشاوره كردم كه / آيا رياست جمهوري اسرائيل را – كه رسماً و علناً به من (اينشتين) پيشنهاد شد و همگان مرا يك يهودي دنيا ديده و مهاجر از وطن ميدانستند – بپذيرم؟ / خود در جواب نامه ((ايكس – 32)) فرموديد: انسان خداترس و خردمند چنين پيشنهادي را هرگز نميپذيرد. هر كس به دنبال سياست رفته آلوده شده است . پس شما خود را آلوده سياست نكنيد" لذا من (اينيشتن) نيز به بهانه اشتغالات علمي / اين پيشنهاد را رد كردم.
*************************************
1- Zwo"Iffach
2 – Ma"rz
3 – برابر با اواخر سال 1332 ش / يا اوائل سال 1333 ش
4 – 5 – August تقريباً برابر با مرداد ماه 1325 شمسي
6 – احتمالاً منظور وي : هاري ترومن (1945 – 1953) است
7 – تقريباً برابر با مرداد 13